عیدانه(اولین پست سال92)
پ سر گلم تعطیلات نوروزی هم خداروشکربه خوبی و خوشی پایان یافت،نوروز امسال خیلی با سالهای قبل فرق داشت،چون تو کوچولوی دوست داشتنی به جمعمون اضافه شده بودی و دلهای همه رو(به خصوص من و بابا محسن) با کارها و لبخندهای شیرینت غرق شادی می کردی،همونطور که تو آخرین پست ٩١ گفتم رفتیم به شهرستان آبا و اجدادی مامان و ١٣بدر هم همون جا بودیم بین فامیلهای پدری و مادری من،خیلی خوش گذشت،خداروشکر تو هم اصلا اذیت نشدی و اصلا هم غریبی نمی کردی به خاطر همین همه تورو بغل می کردن و بهت می گفتن پسر مهربون و غرق بوست می کردن و تو هم براشون حسابی می خندیدی و وقتی هم موزیک میذاشتن و شروع به رقص می کردن تو هم حسابی ذوق می ک...
نویسنده :
مامان سمی
10:53