آرتین و آیینه بازی
گل گلخونم،آرتین جونم چند وقته شب که میشه نق میزنی علتشم نمیدونم چیه(دوست با تجربم میگه می خوای دندون دار بیاری و لثه هات درد میکنه شاید درست میگه چون وقتی دندون گیرتو میذارم تو یخچال و میدم دستت اونقدر محم با لثه هات بهش فشار میدی)بنابراین من و بابا محسن هرکاری می کنیم تا سرت گرم بشه،بیشتر دوست داری بغلت کنیم دور خونه بگردونیمت مخصوصا اتاقتو خیلی دوست داری وقتی جلوی ویترینت می برم کلی برای اسباب بازیهات ذوق می کنی و دست و پا براشون می زنی از موزیک هم خیلی خوشت میاد گاهیم همه عروسکهای موزیکالتو یک به یک روشن می کنم و با دقت گوش میدی و چند دقیقه ای باهاشون سرگرم میشی،دیشب به ذهنم رسید باهات آیینه بازی کردم (از دیدن خودت در آیینه ذوق می کنی)،آیینه اتاقتو آوردم و جلوش نشوندمت ،خیلی خوشت اومد و مدت طولانی باهاش سرگرم شدی و حسابی جیغ و آواز سردادی و محکم با پاهات بهش می کوبیدی(با خودت تو آیینه حسابی بازی کردی) و منو بابا محسنم حسابی به کارات می خندیدم،امروز ظهر هم دوباره آیینه بازی کردی و چندتا عکس ازت گرفتم(آخه چرا تو اینقدر شیرینی قندکم)،به هر حال مامانی تا شما بیای بزرگ بشی و زبون دربیاری و علت ناراحتیتو بگی منو بابا محسن باید کفش آهنی به پا کنیم و از هر حربه ای استفاده کنیم تا کمی آرومت کنیم،مامان جون گاهی پیش خودم فکر می کنم خدا وقتی یک زن رو مادر می کنه چه صبر عظیم و جمیلی بهش میده تا شما فرشته های ناز و دوست داشتنی رو بزرگ کنیم.(عاشقانه دوستت دارم ای پروردگار جهانیان) .
مامانی اینم چندتا عکس در حال بازی با تصویر خودت