شاهزاده ما،سید آرتین جونیشاهزاده ما،سید آرتین جونی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

✿آرتین جونی دردونه پاییزی ما ✿

سیر رشد آرتین جونی(بگو ماشاالله)

بدو تولد(وزن:٣،٣٠٠کیلوگرم       قد:٥١سانتیمتر          دور سر:٣٥سانتیمتر) پایان یک ماهگی(وزن:٤،٤٠٠کیلوگرم  قد:٥٣سانتیمتر دورسر:٣٨،٣سانتیمتر) پایان دو ماهگی(وزن:٦،٢٠٠کیلوگرم  قد:٥٧،٥سانتیمتر دور سر:٤٠سانتیمتر) پایان سه ماهگی(وزن:٧،٢٠٠ کیلوگرم قد:٦٤سانتیمتر دورسر:٤١،٥سانتیمتر) خدایا هزاران بار شکر گفتن به درگاهت کم است برای این هدیه گرانبهایی که به ما عطا کردی و شکر فراوان بابت نعمت سلامتی که به فرزندم عطا کردی.   ...
9 بهمن 1391

میلاد نور مبارک

سید کوچولوی من میلاد جدت محمد مصطفی(ص)را به تو عزیزتر از جانم،بابا محسن،تمامی سیدها ، دوستان خوبم و همه مسلمانان جهان تبریک می گویم. نبات مامان امیدوارم جدت همیشه حافظ جانت باشه و زیر سایه ایشان همواره شاد و موفق زندگی کنی (آمین).   راستی پسرم این لباس رو مامان بزرگ نیره از کربلا برات خریده چون سایزش بزرگ بود قسمت نشد محرم تنت کنم. ...
8 بهمن 1391

ورود به 4ماهگی

پسر شیرینم 3ماه با تو بودیم و این 3ماه مثل برق و باد گذشت ،این 3ماه سراسرخاطره بود چه تلخ چه شیرین اما این را بدان 4سالی که بدون تو  با بابا محسن زندگی کردیم و روزهای خوشی را گذراندیم به پای خوشیهای که با تو داشتیم نمی رسه واقعا که پدر و مادر شدن سخت ترین شیرینی دنیاست،دوستت داریم خوشگلم.   ...
8 بهمن 1391

دردونه مامان سمیه

سلام عشق مامان 5شنبه شب خونه مامانی مهمونی بود و همه فامیل من دور هم جمع بودن تو گل سرسبد مجلس بودی دست به دست همه می چرخیدی و همه درباره چهره نازت نظر میدادن،یکسری می گفتن شبیه دایی رضا هستی، یکسری دیگه می گفتن شبیه بابا محسنی، یک عده می گفتن شبیه منی،یک عده اندکم می گفتن شبیه دختر خاله هاتی،خلاصه اینکه همه از دیدن تو لذت می بردن(درست گفتن اگر تو مجلسی بچه باشه غیبت در اون مجلس نیست) و می گفتن ماشاالله بزرگ شدی تو هم حسابی براشون لبخند میزدی و صدا از خودت در میاوردی(قربون تو پسر نازم)کل جمعیت از تو خوششون اومده بود و می گفتن پسر دوست داشتنی و زیبایی هستی و ازم خواستن همون جا برات اسپند دود کنم و صدقه کنار بذارم.بالاخره طبق...
7 بهمن 1391

بی بهانه دوستت داریم

گویند بهشت را به بهانه ای دهند نه به بها،خدایا به کدامین بهانه ما را لایق این بهشت نمودی؟! (آرتینم با آمدنت دنیایمان را بهشت کردی). *شکرت یا رب العالمین*   ...
2 بهمن 1391

خواب شیرین

عزیز مادر می خوام از عادت خواب شبانت بگم تا برات به یادگار بمونه. گل پسرم اول اینکه تو زودتر از ساعت11:30شب نمی خوابی وقتی هم که خوابیدی البته باید بغلت کنم دور خونه رژه برم تا بخوابی بعد روی دستم کنارم می خوابی تا چند ساعت حدود ساعت1نصف شب باید در همون حال بخوابی گاهیم با دستم تکونت میدم و دستم نقش گهواره رو بازی می کنه (اینم بدون عشق مامان دستم تو اون چند ساعت خشک میشه و درد می گیره اما اون درد برام شیرینه چون آرامش تورو بهمراه داره و هیچ لذتی برای یک مادر بالاتر از آرامش فرزندش نیست) اونوقت میذارمت سرجات وگرنه بیدار میشی و گریه می کنی نیمه شبها هم گاهی اوقات فکر کنم خواب بد می بینی و یهو می پری باید اول منو با چشمهای خوشگلت ن...
1 بهمن 1391