دردونه مامان سمیه
سلام عشق مامان
5شنبه شب خونه مامانی مهمونی بود و همه فامیل من دور هم جمع بودن تو گل سرسبد مجلس بودی دست به دست همه می چرخیدی و همه درباره چهره نازت نظر میدادن،یکسری می گفتن شبیه دایی رضا هستی، یکسری دیگه می گفتن شبیه بابا محسنی، یک عده می گفتن شبیه منی،یک عده اندکم می گفتن شبیه دختر خاله هاتی،خلاصه اینکه همه از دیدن تو لذت می بردن(درست گفتن اگر تو مجلسی بچه باشه غیبت در اون مجلس نیست) و می گفتن ماشاالله بزرگ شدی تو هم حسابی براشون لبخند میزدی و صدا از خودت در میاوردی(قربون تو پسر نازم)کل جمعیت از تو خوششون اومده بود و می گفتن پسر دوست داشتنی و زیبایی هستی و ازم خواستن همون جا برات اسپند دود کنم و صدقه کنار بذارم.بالاخره طبق نظر جمع بیشترین آرا رو هم از لحاظ شباهت بابا محسن و دایی رضا به خودشون اختصاص دادن(به علت اینکه دایی رضا سرما خورده بود نشد باهاش عکس بندازی منو خاله کلی کار داشتیم و باید به مامانی کمک می کردیم، اما مامان جان این رو بدون تو شبیه هرکسی باشی برای من فرقی نداره چون همه این افراد که گفتن شبیهشون هستی رو از صمیم قلب دوست دارم و خوشحال که شبیه اونها باشی،خدارو شاکرم که پسر سالم و باهوشی دارم و از نظر من زیباترینی(حتی اگر چهره زیبا هم نداشتی باز هم پسرم هستی و برای من تک و بی همتایی).پسرم اگر تو برای دنیا یکی باشی برای من همه دنیایی و بدون تو یک لحظه نمی تونم زندگی کنم.عاشقانه و دیوانه وار دوستت دارم گل پسرم.
دختر خاله ات آرزو جونی
دختر خاله ات آیناز خوشگله