دمر شدن آرتین جونی
پسر گلم دیشب کلی منو بابا محسن رو خوشحال کردی،حتما می پرسی چرا؟الان برات می گم نباتم:
دیشب بعد اینکه پوشاکتو از تنت درآوردم ،گذاشتم یکم در همون حال روی تشک تعویضت بازی کنی(همیشه قبل اینکه پوشاک جدیدت کنم چند دقیقه ای بدون پوشاک میذارمت،تو هم خیلی دوست داری و تا می خوام اینکارو کنم متوجه میشی و لبخند میزنی بعدشم کلی دست و پا میزنی و صدا از خودت در میاری قربونت برم میدونم خیلی سخته چند ساعت مای بی بی شدن اما چاره ای نیست گلکم)من و بابا هم داشتیم با هم حرف میزدیم که یکدفعه دیدیم تو داری تلاش می کنی دمر بشی و بالاخره بعد چند دقیقه کامل دمر شدی و تو اون حال دستتم می خوردی ولی زیاد نمی تونی تو اون حالت بمونی و خسته می شی چون نمی تونی از حالت دمر به حالت طاق باز برگردی.پسرم نمیدونی منو بابا از دیدن اون صحنه چقدر ذوق کردیم کلی ازت عکس و فیلم گرفتیم و غرق بوست کردیم برات دست زدیم ،تحسین و نوازشت کردیم و تو هم با خنده های شیرینت از ما تشکر می کردی ما هم برای جایزه ات کلی باهات بازی کردیم و گذاشتیم تا 12 شب بیداری بمونی و با هم خوش بگذرونیم و تو قندک مامان هم کلی برامون خودنمایی کردی(پسرم برای پدر و مادر قشنگترین صحنه ها دیدن کارهای جدیدیه که از کوچولوهاشون سر میزنه) الهی قربونت بشم که دیگه داری کم کم برای خودت مردی میشی.امروز صبح هم تا می ذاشتمت زمین دمر میشدی و اینقدر شیطنت می کردی که نمیذاشتی پوشاکت کنم کلی برات شکلک و صدا در آوردم تا حواست پرت بشه و بذاری کارمو کنم.دوستت داریم بزرگ مرد کوچک.
اینهم عکسهایی از مراحل دمر شدنت و رسیدن به موفقیت
دالی آرتینم