عیدانه(اولین پست سال92)
پسر گلم تعطیلات نوروزی هم خداروشکربه خوبی و خوشی پایان یافت،نوروز امسال خیلی با سالهای قبل فرق داشت،چون تو کوچولوی دوست داشتنی به جمعمون اضافه شده بودی و دلهای همه رو(به خصوص من و بابا محسن) با کارها و لبخندهای شیرینت غرق شادی می کردی،همونطور که تو آخرین پست ٩١ گفتم رفتیم به شهرستان آبا و اجدادی مامان و ١٣بدر هم همون جا بودیم بین فامیلهای پدری و مادری من،خیلی خوش گذشت،خداروشکر تو هم اصلا اذیت نشدی و اصلا هم غریبی نمی کردی به خاطر همین همه تورو بغل می کردن و بهت می گفتن پسر مهربون و غرق بوست می کردن و تو هم براشون حسابی می خندیدی و وقتی هم موزیک میذاشتن و شروع به رقص می کردن تو هم حسابی ذوق می کردی و دست و پاتو حسابی تکون میدادی(قربون پسر رقاصم)و اینکارت حسابی همه رو به خنده می انداخت،کلی هم عیدی جمع کردی،در کل عید ٩٢ خیلی خوب گذشت انشاالله که تا آخر سال به خوبی و خوشی بگذره(برای همه انشاالله)،فقط اینکه چون دائما تو بغل دیگران بودی و فقط موقع خواب پیش من می اومدی باعث شد که حسابی بغلی بشی و حالا که برگشتیم خونمون همش دوست داری تو بغلمون باشی و باهات بازی کنیم(خوشگلکم فکر کنم با این وجود دیگه نتونم تند تند به وبلاگت سر بزنم).راستی نازدونم کلی هم عکس و فیلم گرفتم البته بیشترشون دست جمعی و خانوادگیه و همه اقوام حضور دارن انشاالله در آینده همه رو می بینی،یه تعدادی رو که مناسب وبلاگت باشه انتخاب کردم و به یادگار برات گذاشتم.از خانواده بابا محسن بگم:مامان بزرگ نیره هم به همراه خانواده برای تعطیلات رفته بودن مشهد بعداز بازگشت به دیدنشون رفتیم حسابی اونجا بهت خوش گذشت،عمو مهدی خیلی دوستت داره(البته همه تورو دوست دارن) و کلی باهات بازی کرد حتی اجازه داد با لب تاب و موبایلش(که واقعا روشون حساسه)بازی کنی و تو هم حسابی براشون خندیدی(متاسفانه دوربینمو با خودم نبرده بودم تا عکس بگیرم )،خلاصه آرتینم این تعطیلات خیلی زود و به خوبی به انتها رسید.
عاشقانه دوستت داریم آقا آرتین مهربون.
شکلاتم و بابا جونش
نباتم و نه نه جون آراسته
عسلم و نه نه جون حوریه
فندقم و آقاجون یحیی
سیدهای دوست داشتنیم
١٣بدر و آرتینم در خوابی عمیق و ناز
شیرین عسلم و دایی رضا جونش
نباتم و دختردایی های مامان
دردونم و دخترعموهای مامان
مامان سمی و بابا محسن بدون آقا آرتینی(پسرم لالا کرده بود)