دوران زیبای نوزادیت
آرتینم چه زیباست دوران نوزادیت،دورانی که فرقی میان اسباب بازی گران و ارزان نمی گذاری،دورانی که با حداقل ها خوش هستی گاهی با یک تکه پارچه ساده بقدری زیبا مشغول بازی می شوی که حسرت می خورم جای تو باشم،پسرم چه زیباست این دورانت که آنچنان خنده ای به آن پارچه می کنی که گویا بهترین اسبات بازی جهان است و تو از داشتنش شدیداً لذت می بری.چه زیباست وقتی با ولع تمام آنرا به طرف دهانت می بری گویا خوشمزه ترین خوردنی دنیاست.چه زیباست وقتی انگشتان دستانمان برایت جذابیت دارد،محکم آنها را می چسبی و آنها را فقط متعلق به خود میدانی و از داشتنش لذت می بری،برایشان آواز می خوانی،محکم فشارشان میدهی و حاضر نیستی آنها را به صاحبش برگردانی و چه اندک است زمان بین غم و شادیت و در صورت رنجشت کینه ای از کسی به دل نمی گیری و با لبخندی آنرا از یاد می بری.
واقعا چه دورانی است این دوران نوزادی و طفولیت! دوران بی آلایش،ساده و بی ریا،ای کاش ذره ای از این دوران به یادمان می ماند،ای کاش دنیای ما آدم بزرگها هم مانند دوران نوزادی بود آنوقت دنیای هیچ آدمی تیره و تار نمیشد و هیچ کسی به دور خود تار تنهایی و غم نمی تنید.