شاهزاده ما،سید آرتین جونیشاهزاده ما،سید آرتین جونی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

✿آرتین جونی دردونه پاییزی ما ✿

بی بهانه دوستت داریم

گویند بهشت را به بهانه ای دهند نه به بها،خدایا به کدامین بهانه ما را لایق این بهشت نمودی؟! (آرتینم با آمدنت دنیایمان را بهشت کردی). *شکرت یا رب العالمین*   ...
2 بهمن 1391

خواب شیرین

عزیز مادر می خوام از عادت خواب شبانت بگم تا برات به یادگار بمونه. گل پسرم اول اینکه تو زودتر از ساعت11:30شب نمی خوابی وقتی هم که خوابیدی البته باید بغلت کنم دور خونه رژه برم تا بخوابی بعد روی دستم کنارم می خوابی تا چند ساعت حدود ساعت1نصف شب باید در همون حال بخوابی گاهیم با دستم تکونت میدم و دستم نقش گهواره رو بازی می کنه (اینم بدون عشق مامان دستم تو اون چند ساعت خشک میشه و درد می گیره اما اون درد برام شیرینه چون آرامش تورو بهمراه داره و هیچ لذتی برای یک مادر بالاتر از آرامش فرزندش نیست) اونوقت میذارمت سرجات وگرنه بیدار میشی و گریه می کنی نیمه شبها هم گاهی اوقات فکر کنم خواب بد می بینی و یهو می پری باید اول منو با چشمهای خوشگلت ن...
1 بهمن 1391

تبریک آرتین جون به بابا محسن

آرتین میگه:آقوووو.آآآآآآآآآآآآآآآآ.قیقه قیقه.هه هه هه.إقه إقه.آوآوآو.اوم اوم اوم.ما ما ما  ترجمه مامان سمی:بابا محسن عزیزم گرفتن مجوز انتشاراتت را با نام انتشارات اندیشه طلایی را بهت تبریک میگم. همسر عزیزم من هم به نوبه خودم و دوباره بهت تبریک میگم همونطور که با چاپ اولین کتابت که مصادف بود با آشنایمون و یک نسخه از اون رو به من تقدیم کردی و من اون روز بی نهایت خوشحال شدم و حال نیز بابت تلاشت جهت گرفتن مجوز و موفق شدنت را صمیمانه تبریک می گوییم و بی نهایت خوشحالیم، تو لایق بهترینها هستی(البته من و آرتین هم جزو اون بهترینها هستیم)ما بهت افتخار می کنیم گلم. این هم چندتا عکس از آرتینم بعد از شنیدن...
1 بهمن 1391

لحظات ناب

چطوری می‌شود برق چشم‌ها را در عکس ثبت کرد؟ وقتی که آرتین دارد تصاویر رنگی تلویزیون را می بیند و چشم‌هایش از دیدن این همه رنگ و حرکت برق می‌زند. از چه زاویه‌ای می‌شود از مهربانی فیلم گرفت؟ وقتی همسرم با مهربانی قربان صدقه آرتین می‌رود و آرتین با زبان شیرین خودش با پدرش صحبت می کند. با کدام کلمات می‌شود شیرینی را نوشت؟ وقتی پسرم و همسرم از بودن در کنار هم از ته دل می‌خندند. به کجای تاریخ هنر و ادبیات آویزان شوم برای ثبت این لحظه‌های ناب و بی‌تکرار؟     ...
30 دی 1391

اعتراف

پسرم می خوام یک اعترافی برات بکنم : اون ٤سالی که تو رو نداشتیم همیشه فکر می کردم هیچ عشقی بالاتر  و زیباتر از عشق من و بابا محسن بهم تو زندگیمون وجود نداره اما حالا طعم شیرین داشتن تو بهم اثبات کرد عشقی بالاتر و زیباتر از عشق به فرزند نیست.میدونی چرا پسرم؟چون تو از پوست، گوشت و خون جفتمون هستی و ما در چهره زیبای تو خودمان را می بینیم،با آمدن تو مثلث عشق من و بابا کامل شد و تو بالاترین راس این مثلث هستی  دیگر راسها من و بابا هستیم و اضلاع آن خانواده های من و بابا محسن و محیط مثلث را عشق به خدا فرا گرفته که برترین عشق است. خدایا زبانم از اینهمه الطافت قاصر است فقط می توانم بگویم سپاس بیکران.   ...
27 دی 1391

میوه شیرینم

پسرم این را همیشه به یاد داشته باش که تو آنقدر برایمان شیرینی که شیرین ترین میوه های دنیا هم در برابر طعم شیرین داشتن تو طعمی ندارند.                                                                       ...
26 دی 1391

پسر دوست داشتنی ما

اگر تمام درختان دنیا قلم شوند و تمام دریاهای جهان مرکب باز هم برای نوشتن جمله دوستت داریم پسرم کافی  نیست.تا زنده ایم عاشقانه دوستت خواهیم داشت ای بهترین و زیباترین هدیه خدا. ...
24 دی 1391

درد دلی با آرتینم

    پسر خوشگلم این مطلبی که می نویسم درد دلی با توست.عزیزکم درسته این وبلاگ متعلق به توست و اونو برای تو درست کردم تا لحظات زیبای با تو بودن را از بدو ورودت به وجودم تا زمانی که توانایی به روز کردن وبلاگت را پیدا کنی همراه با عکس ثبت کنم تا دفتر یادگاری برایت باشد ( چون آدمی فراموشکار است و ممکن است همه خاطرات شیرین با تو بودن را در آینده بیاد نیارم ) اما پیامهایی  که مامانهای دوستانت برای مطالبم و تصاویرت می گذارن برایم خیلی با ارزش هستند و ازخوندن آنها لذت می برم اما مطلبی که با عنوان روزهای خاکستری نوشتم بعد از گذشت یک هفته هیچ بازدید کننده ای نداشت یا اگر داشت بی...
23 دی 1391