شاهزاده ما،سید آرتین جونیشاهزاده ما،سید آرتین جونی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

✿آرتین جونی دردونه پاییزی ما ✿

آرتین و دوستان عروسکیش(آنیتا و آرسین)

  آنیتا،آرتین،آرسین  شکرکم این سه تا اسم،اسمهایی هستند که مامان خیلی دوستشون داره که اگر دختر میشدی قطعا اسمت آنیتا میشد چون بابا محسن با آنیتا و آرتین موافق بود و از آرسین خوشش نمی اومد می گفت یکم دخترونست،بنابراین چون مامان از اون دو تا اسم هم خوشش میاد اسم عروسکاتو گذاشته آنیتا و آرسین.   عاشقتم عروسکم   میمیرم برات ملوسکم    ماجرای انتخاب اسمتم که قبلا یه پست برات گذاشتم( ماجرای انتخاب نام آرتین جون ) ...
5 اسفند 1391

آرتین در حمام

هلوی مامان،خداروشکر تو اصلا از حموم بدت نمیاد و  اونجا ساکت و آروم هستی(البته من هم خیلی با آرامش و نوازش می شورمت) وقتی تو حموم هستیم من برات حرف میزنم،شعر می خونم و قربون صدقت میرم و تو هم فقط گوش میدی،جدیدا هم خیلی به اطرافت توجه می کنی و دنبال چیزی می گردی تا باهاش بازی کنی مثلا وقتی شامپوت دم دستت باشه با دستت میزنی میندازیش یا لیفتو محکم میگیری تو دستت باهاش بازی میکنی،تو وان نشستن رو هم خیلی دوست داری از همون ٢٠روزگی که به خاطر ختنه ات دکتر گفته بود روزی سه بار تو وان آب گرم بذاریمت خیلی خوشت میومد (ماشاالله به تو گل پسرم که اینقدر آقایی).      و اینم عکساش(انشاالله بزرگتر که شدی و خودت...
4 اسفند 1391

آرتین و قورقوریش

 نازدونه مامان،امروز بردمت تو آشپزخونه تا ناهار درست کنم (آخه پنج شنبه ها بابا محسن ناهار میاد خونه وگرنه مامان اهل ناهار درست کردن واسه خودش نیست) می خواستم جلوی چشمم باشی و تنها نمونی(وگرنه عاشق برنامه کودکی بیشتر اوقات میذارمت تو صندلیت جلوی تلویزیون و به کارام میرسم)، بنابراین گذاشتم تو گهوارت و آوردمت تو آشپزخونه و خودمم مشغول آشپزی شدم،تو هم حسابی با  قور قوری مشغول حرف زدن و آواز خوندن و شکلک درآوردن براش شدی از طرفیم حرص می خوردی که چرا نمی تونی بگیریش بالاخره بعد از گذشت نیم ساعت دیگه عصبانی شدی و جیغ کشیدی(البته منم دیگه غذامو پخته بودم)و دیگه نمی خواستی اون تو باشی(خوشگلم چون غلت میزن...
3 اسفند 1391

متاسف برای برخی از انسان نماها

خداروشکر وبلاگ اون آدم روانی که حتی عکس آرتین منم گذاشته بود جزو بچه های پرورشگاهی(نوشته بود همه این بچه ها والدینشون مردن و یا سر راه گذاشته شدن) حذف شد.دوستان عزیز بهتره کد راست کلیک ممنون رو تو وبلاگتون قرار بدین تا نتونن از عکس بچه های خوشگلتون اینطوری سواستفاده کنن. آدرسشم:www.parvareshgah.niniweblog.com بود ...
1 اسفند 1391

زیستن بدون فرزندم هرگز

برای خندیدن وقت بگذارید ... زیرا موسیقی قلب شماست. برای گریه کردن وقت بگذارید ... زیرا نشانه یک قلب بزرگ است. برای زندگی کردن وقت بگذارید ... زیرا زمان به سرعت می گذرد و هرگز باز نمی گردد. ماموریت ما در زندگی«بدون مشکل زیستن» نیست،«با انگیزه زیستن»است. بهانه خندیدمان،موسیقی آرام بخش قلبمان،بهانه گریستنمان از فرط شوق،انگیزه زیستنمان: تو هستی آرتینم ...
27 بهمن 1391

مدل خوابیدن آرتینم

 قندکم از وقتی که یاد گرفتی دمر بشی هر از گاهیم به همون صورت یعنی به روی شکم می خوابی البته من زیاد نمیذارم تو اون حالت بمونی با وجود اینکه خیلی دوست داری،آخه دستهای نازت هنوز خیلی کوچولوه و تحمل سنگینی صورتتو نداره و درد می گیره عروسکم(راستی مامان هم اون مدل خوابو خیلی دوست داره و بیشتر وقتها این مدلی می خوابه،پس مشخص شد از مامان به ارث بردی گل نایابم). الهی فدات بشم که جای انگشتهای کوچولوت رو صورت خوشگلت مونده    ...
26 بهمن 1391

شکلک درآوردن آرتی جونم

پسر خوشگلم جدیدا  یاد گرفتی با لبهات شکلک دربیاری،اولین بار اینکارو خونه مامانی که بودیم بغل مامانی زهرا انجام دادی و مارو غرق خنده کردی و منم فوری ازت چندتا عکس گرفتم تا برات به یادگار بمونه .الهی مامان قربون خودتو اون لبهای نازت بشه شیرینکم. شکار صحنه های ناب:   دیونتم به خدا ...
23 بهمن 1391